اگر مروری بر تاریخ معاصر افغانستان داشته باشیم، میشود نمونههای فراوانی را بدست آورد. حال ناخوش افغانستان، با هجوم ۲۰ سال قبل آمریکا و متحدانش، بدتر شد، تا باز هم مردم مظلوم این کشور، فصلی جدید از بیداد را تجربه کنند. میدانم که اطلاعات بسیاری از شما درباره افغانستان و مردمانش، کم نیست؛ میدانم که خیلی از شما ، با شیعیان افغانستانی آشنایی دارید؛ اما شاید کمتر کسی در میان شما باشد که بداند، در روزگاری که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، کم نبودند مسلمانانی که در افغانستان، به جرم دوست داشتن امام خمینی(ره) به جوخه اعدام سپرده شدند، کم نبودند مبارزانی که با آغاز جنگ تحمیلی، در کنار برادران مسلمان ایرانیشان، به جهاد با دشمن بعثی برخاستند. آنها تحقق امید و آرزوی خود را در برپایی حکومتی میدانستند که با الهام از دستورهای نورانی اسلام، زمینهساز وحدت برای ملتی باشد که دهههاست جز رنج و عذاب ندیده است. در میان چهرههایی که برای برپایی چنین افغانستانی، جانشان را کف دست گرفتند و به مبارزه با تهاجم خارجی و رفتارهای تفرقهافکنانه گروههای تکفیری داخلی پرداختند، شهید سیدعبدالحمید سجادی، جایگاه ویژهای دارد؛ عالمی مبارز که ۳۱ سال است در خانه ابدیاش آرمیده؛ جایی در صحن آزادی حرم مطهر رضوی. به بهانه قرار داشتن در هفته وحدت، میخواهم در صفحه نخست رواق، از این مبارز منادی وحدت، یادی کنم.
از بامیان و غور تا نجف اشرف
سیدعبدالحمید سجادی در غور و به سال ۱۳۳۵ متولد شد، جایی نزدیک به مرزهای این ایالت با ایالت بامیان؛ در خانوادهای شیعه که شرف انتساب به خاندان پیامبرخدا(ص) را دارد. مقدمات علوم دینی را در زادگاه و نزد پدرش، سیدمحمدحسین سجادی فرا گرفت و بعد، در سال ۱۳۵۰ برای تکمیل درس، راهی نجف اشرف شد. سیدعبدالحمید، پیش از آنکه به عتبات برود، از اوضاع ایران خبر داشت و امام خمینی(ره) را میشناخت؛ پدر او وکیل حضرت امام(ره) بود. سید میدانست که مبارزهای برای سرنگون کردن رژیم طاغوت در جریان است. وی بلافاصله پس از ورود به نجف، کوشید تا با امام(ره) دیداری داشتهباشد. خودش در اینباره میگوید: «خدمت امام خمینی رسیدم و حامل نامههایی از والد مرحوم که وکیل امام در مناطق مرکزی بودند و آقای سیدعبدالحمید ناصر کابلی بودم. امام فرمود: حالت چطور است؟ گفتم: خوبم، میخواهم درس بخوانم. امام فرمود: چه تحصیل میکنی؟ گفتم: حاشیه میخوانم. امام به حاجی شیخ عبدالعلی قرهای و آیتالله رضوانی دستور داد اسم این سید را برای ورود به حوزه بنویسید. درهفته دو شب، خدمت امام، قبل از رفتن ایشان به حرم میرسیدم و بیشتر با طلاب و روحانیونی محشور بودم که مقلد امام و در خط امام بودند و شبها به صورت مرتب، نماز را در مدرسه آیتالله بروجردی، پشت سر امام می خواندم و در کنار درس و نوشتن، از آثار امام مطالعه میکردم». او در همین ایام، با جمعی از دوستان ایرانی و افغانستانیاش، جلساتی برای مباحثه در زمینه مسائل سیاسی تشکیل میداد.
شکلدهی به گفتمان وحدت در افغانستان
سال ۱۳۵۳ بود که دولت وقت عراق، تعداد زیادی از طلاب ایرانی و افغانستانی را از این کشور اخراج کرد؛ سیدعبدالحمید نیز، یکی از این طلاب بود؛ جوانی که حالا با کولهباری از اندوختههای علمی و سیاسی، راهی زادگاهش میشد. مدتی در غور و بامیان به تبلیغ پرداخت و در این مدت، جامعه افغانستان و مشکلات آن را بیشتر شناخت. سید عبدالحمید در سال ۱۳۵۵ تصمیم گرفت برای تکمیل درس راهی حوزه علمیه مشهد شود و به این ترتیب به ایران آمد و شاهد پیروزی انقلاب اسلامی بود. او و همفکرانش، در سال ۱۳۶۰، در بحبوحه اشغال افغانستان توسط نیروهای نظامی شوروی، به سرزمینشان بازگشتند و با وجود اینکه طرفداران امام خمینی(ره) در افغانستان، تحت تعقیب و آزار بودند و حتی برخی از آنها در شکنجهگاههای رژیم کمونیستی به شهادت میرسیدند، فعالیت خود را به صورت گسترده آغاز کردند و کوشیدند پُل ارتباطی مناسبی میان مجاهدان افغانستانی برقرار کنند. سیدعبدالحمید سجادی، قویاً معتقد بود آسایش و آرامش برای هموطنانش، جز در سایه وحدت اسلامی شکل نمیگیرد؛ وحدتی که ضامن امنیت برای همه گروههای مذهبی و سیاسی باشد. با تلاشهای دائمی او، سرانجام فرماندهان مجاهدان افغانستانی پذیرفتند برای همفکری، در جلسهای مشترک حضور یابند. این جلسه، در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۴، در پنجاب پاکستان برگزار شد؛ اجلاسی که در نوع خود، نخستین گردهمایی مجاهدان بود. در همین سالها، سیدعبدالحمید سجادی با یاری دوستانش، حزب وحدت اسلامی افغانستان را پایهگذاری کرد و زیر فشار همهجانبه دولت کمونیست افغانستان، به فعالیتهای عمرانی و فرهنگی در غور و بامیان پرداخت؛ پُل ها را مرمت کرد، صندوق قرض الحسنه راه انداخت و کوشید زمینه را برای دوستی پیروان مذاهب اسلامی در این منطقه، بیش از گذشته فراهم کند.
شهادت در راه وحدت
با وجود همه این فعالیتها، نفوذ عناصر تکفیری و تغذیه آنها از مجاری مشکوک و نزدیک به آمریکا و سعودیها، سبب نگرانی سیدعبدالحمید بود. او میدانست این رویکرد، هجمهای علیه وحدت اسلامی است و باید به هر شکل ممکن جلو آن را گرفت. در اسفند سال ۱۳۶۹، سید به دعوت خانه فرهنگ ایران در پیشاور، به این شهر رفت و در سخنرانی کوبندهای به نقد سیاستهای دولت پاکستان در تقویت گروههای تکفیری پرداخت.
این سخنرانی بازتاب فراوانی در میان افغانستانیها داشت. چند روز بعد، در ۲۵ اسفندماه، زمانی که او قصد داشت با خودرو شخصیاش از پیشاور به لاهور برود، در میانه راه و در یک اقدام تروریستی که در قالب تصادف ساختگی انجام گرفت، به شهادت رسید. او در زمان شهادت، ۳۴ ساله بود. پیکر شهید سیدعبدالحمید سجادی را به مشهد مقدس حمل کردند و در حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند. سالها بعد، فرزند وی، سید اسدالله سجادی نیز، در جهاد با تکفیریهای داعش در سوریه به شهادت رسید.
نظر شما